جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

کدام خدا؟ فصل ۳: پیدایش قوم و دین یهود



در فصل دو گفته شد که شهرنشینی ساختارهای نوین اجتماعی چون قانون گذاری و دیوانسالاری را به همراه داشت. پیدایش دین به عنوان قانون اخلاقی و بعدها  وسیله قدرت نیز با این رویکرد گسترش یافت. 

گفتنی است که آنچه نویسنده در این مجموعه مقالات می نویسد، منظور وی بی احترامی به ادیان یا دینداران نیست و نخواهد بود. حتی نویسنده پیامبران را انسانهای پیشرو در زمینه اخلاقیات می داند که بنا به باور همگانی دوران خود، اندیشه های اخلاقی را در ساختار آنچه از گذشتگان به شکل افسانه و اعتقاد در دستشان رسیده است، در دین گنجانده اند. حتی در مواقعی ساختار شکنی کرده اند و ساختاری نو را برپا کرده اند. ولی هر چه کرده اند برای دوران خود بوده نه امروز!


نمونه این رویکرد؛ موسی نخستین پیامبر قوم یهود می باشد. این قوم در مناطقی از اردن، فلسطین و اسرائیل فعلی بطور پراکنده و در چند قبیله زندگی می کردند. رویکرد های دینی گفته شده در فصل گذشته در این قوم نیز رشد و نمو داشته و آنان نیز برای خود خدایانی ساخته و نام هایی برای این خدایان برگزیدند. تا اینکه خشکسالی بزرگی موجب کوچ اجباری این قوم به سوی مصر و دلتای سرسبز رود نیل می شود. به دلیل اینکه آنان خارجی بودند در مصر به شکل طبقه کارگر و برده در آمدند و این دوران بردگی ادامه داشت تا زمانی که فردی به نام موشه (موسی) از میان آنها در برابر نژاد پرستی فرعون و مصریان بر می خیزد. تا اینکه قوم خویش را به سوی سرزمین مادری باز می گرداند. این اتفاق مهم و آزادی این قوم آنقدر برای خودشان بزرگ بود که داستان آن نسل به نسل منتقل می شده و با گذشت  زمان شکل افسانه گونه بیشتری به خود یافته است. نسلهای بعدی که خواستند این رخداد مهم تاریخی را ثبت کنند آن را با آب و تاب فراوان و به گفته خودشان با شرح داستانها و معجزات عجیب نوشتند. این داستان گاهی آنقدر اقرار آمیز بود که تمام تلاش محققان امروزی برای اثبات آن امکان پذیر نمی باشد. 



در این باره دو نمونه را نویسنده بر می گزیند.

نخست شکافتن رود نیل برای عبور موسی و قوم یهود و فرو ریختن آب آن بر سر فرعونیان. دلیل رد این ادعا در نقشه های جغرافیایی وجود دارد. تمام تمدن مصر در شرق رودخانه نیل بنا شده و قوم یهود برای رفتن به اسرائیل نیازی به عبور ار نیل نداشته اند و هیچ راهبند آبی, از رودخانه گرفته تا دریا, میان مصر و اسرائیل وجود نداشته تا موسی نیاز به معجزه داشته باشد ( کانال سوئز تنها راهبند آبی این مسیر در قرن اخیر ساخته شده است). دلیل دیگر اینکه مصریان مانند یونانیان عاشق تاریخ نویسی بوده اند و هر رخدادی بزرگی را به ثبت رسانده اند. برای همین است که ما از تمدنی که پنج شش هزار سال پیش بوده حتی بیش از تمدنهای نوین تر اطلاعات داریم. هیچ کجای این تاریخ به شاهزاده ای به نام موسی و اتفاق غرق شدن لشکر فرعون اشاره نشده است. 


نمونه دوم ۴۰ سال دربدری در بیابان سینا، ناگفته پیداست که چه اغراقی در میان این داستان نهفته است. اگر یک چهارپا را هم در بیابان سینا رها کنی بعد از مدت یک سال یا از گشنگی و تشنگی تلف می شود یا بالاخره راه گذرکردن را پیدا می کند، چه برسد به ۴۰ سال. 

موسی برای ایجاد انگیزه این قیام, نیاز به دادن امید و آرزو به قوم خود داشت. بهترین راه برتری به انسانها, برتری بر باور آنهاست، چرا که وقتی انسان به چیزی باور پیدا کرد برای رسیدن به آن باور از هر جانفشانی و تلاشی فروگذار نخواهد بود. این راز را نخستین جادوگران سینه به سینه به نسل بعدی خود انتقال داده اند و حتی در امروز می بینیم که کارآمدترین سلاح یک ایدولوژی, شستشوی مغزی باورمندان و استفاده از این ایمان راسخ می باشد. بنابراین موسی به قوم خود گفت که شما قوم برگزیده خداوندید ، خدای شما از خدای اینان بزرگتر و قویتر است و بنابرین چون خدای ما در نبرد خدایان قویتر است ما نیز با وجود بی مقداری و ضعف, پیروز خواهیم شد. قوم یهود که از بردگی خسته شده بود این سخنان زیبا را باور کرد و پشت موسی به راه افتاد. اما انتقال جمعیتی زیاد آنهم انسانهایی که تا دیروز برده بودند و به یک نوع زندگی همراه با وحشی گری عادت کرده بودند، بسیار دشوار و غیر ممکن می نمود. برای همین موسی برای چند روز قوم را در بیابان رها کرد و رفت تا با خود بیاندیشد و با ده قانون ساده و اولیه برای پایداری و بقای قوم خود بازگشت. این ده قانون از ناهنجاری های عینی موجود میان آن قوم بی فرهنگ که سالهای سال برده بوده، برآمده است و هر رهبر هوشمندی چون موسی نیاز به این قوانین را برای رسیدن به هدف بایسته می دانسته.


پس از بازگشت قوم به منزلگاه نخست و شکل گیری دوباره سرزمین اسرائیل و ایجاد حکومت مرکزی سیر تاریخی دین در این قوم نیز انجام می پذیرد و پیشوایان دینی افشره ای از افسانه کوچ این قوم را با آنچه سینه به سینه به شکل دین درآمده بوده, به شکل "دین یهود" گرد هم می آورند. تورات مجموعه ای از داستانهای موسی و پیامبران یهود پس از وی می باشد و چند سد سال پس از داستان واقعی نوشته شده است, درست در زمانی که قوم یهود بار دیگر دچار مشکل می شود و به وسیله بابلیان کشورشان تسخیر می شود.


نکته بارز این دین هویت خواهی ملی این قوم است که حتی خدا را به شکل موجودی پرخاشگر، بی رحم و بسیار نژاد پرست به نمایش در می آورد. در تکمیل این سیر تاریخی آنها از داستانهای قوم آشور و بابل درباره خلقت آدمی ( آدم و حوا) و  طغیان بزرگ رود دجله (داستان نوح) نیز بهره می برند. شجره نامه ای از آدم تا موسی نوشته می شود تا این هویت برتری خواه را بهتر بیان کنند. با اطلاعات تاریخی خود آغاز بشر را به دو سه هزار سال پیش از تاریخ شناخته شده خود کشاندند و بدین گونه کتابی به نام تورات و بعد ها تلمود نوشته شد. یک دین شناس یهودی در چند صد سال پیش بر اساس این شجره نامه، زمان خلقت آدم و حوا را بین ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ سال پیش تخمین زد که امروزه با دانش ما از داستان فرگشت نشان میدهد که هم خلقت آنچنانی (خلقت آدم و حوا) افسانه ای بیش نیست هم تاریخ این فرگشت از خانواده میمون ها به انسان به چند میلیون سال پیش باز میگردد و نمونه امروزی انسان بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ هزار سال پیش در آفریقا زندگی می کرده اند تا اینکه بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار سال پیش از این قاره خارج شده و در تمام زمین پراکنده شده اند. بنابراین هیچ برتری نژادی میان انسانها با رنگ های گوناگون و از آیین های گوناگون وجود ندارد. ما فرایندی فرگشتی گونه ویژه ای از شامپانزه ها بوده ایم. نیازی هم نبوده که فرزندان آدم با خواهران خویش  همخوابه شوند تا نسل بشر رشد یابد.


افسانه بودن این کتاب را با نکته ای دیگر نشان می دهم، در آغاز کتاب سفر پیدایش، ترتیب آفرینش به شکل زیر است: 1- آفرینش آسمان و زمین ۲- آفرینش روشنایی ۳- جدا سازی روشنایی از تاریکی ۴- نامیدن این روشنایی و تاریکی به نام روز و شب ۴- ساختن کهکشانها و جداسازی آنها به وسیله آبها ۵- جمع شدن آبها و ایجاد خشکی ۶- آفرینش گیاهان ۷- تکمیل آفرینش ستارگان آسمان ۸- آفرینش جانوران دریایی و پرندگان ۹- آفرینش موجودات خشکی و حشرات ۱۰- آفرینش انسان.


شاید آفرینش انسان در آخر ترتیب درست طبیعت باشد اما آشکارا است که در این دو مورد بر شمرده اشتباه زیادی شده و علت هم کمبود دانش بشر آن روز ها بوده، بشری که تا همین چند سد سال پیش زمین را مرکز کهکشان ها می دانسته باید هم آن را روز اول خلقت می آفریده و بعد از آن به فکر آفرینش روشنایی و بعد ستارگان بیفتد. این بشر کهن چون آگاهی درست از گرد بودن زمین نداشته و آبهای دریاها مرز شناخته ها و ناشناخته هایش بوده, باید هم آب را جدا سازنده آسمان و زمین و جدا سازنده کهکشانها می دانسته (از دید یک بشر آن روز به افق دریا نگاه بیاندازید، آنگاه منطق وی را خواهید فهمید).    

سیر فرگشتی در طبیعت حتی در دین بشر نیز موجود است. این دین روز به روز با محیط اطراف خود را سازگار کرده تا بقا داشته باشد و حتی اینکه دینی چون یهود باقی بماند و دینی برود نیز حاصل منطق احتمالات بوده است. چرا که با کوچکترین بد شانسی طبیعی می توانسته این زمین اصلا موجودی زنده نداشته باشد که بشری دارای هوش داشته باشد.


با آزاد سازی بابل توسط کوروش بزرگ و آزادی دوباره یهودیان و بازگشت آنها به سرزمین های خود دین آنها از نابودی نجات می یابد. برای همین از کوروش به نام منجی بارها در کتاب مقدس آنها یاد شده، اما این مردم که دیگر با شهرنشینی آشنا شده بودند و بسیار تلاشگر هم بودند با افزایش دانش خود همیشه در مقام دانشمندان در کنار پادشاهان ایرانی باقی ماندند و این امر موجب بقای دین آنان شد. تا اینکه امپراتوری روم به سرزمین آنها تاخت و اورشلیم به خاک رومیان پیوست. در این مرحله, این قوم بار دیگر مزهء اسارت و بردگی را چشیدند و برای مبارزه و قیام و پایداری از نظر تاریخی به هویتی جدید و منجی نوینی نیازمند شدند, که در فصل چهارم به این منجی و دینکرد وی خواهیم پرداخت. 

"شکاک منطق"

۲ نظر:

  1. تا اونجای که سواد بنده میرسد من جای ندیدم برای استناد به یک واقعه به جای استفاده از منابع تاریخی به فهم شخصی(احساسس) مراجعه شود. استادی داشتم که هر گاه میگفتم:فکر میکنم! میگفت تو مگر که هستی که اجازه داری که نظر خودت را بگوی وقتی دلیلی برای اثبات آن نیاوردی و یا آنچه را که بوده را نقد نکردی هنوز. متاسفانه حتی شما حوصله هم به خرج ندادید که چند منبع معتبر را هم بخوانید. که بر عکس شواهد باستانشناسی و نگارشی برای این مستندات موجود میباشد. تورات هیچگاه توضیحی بر نحوء عمل خدا در آفرینش نداده تنها او را علت ابتدائی معرفی نموده. اگر اهل اندیشه هستید که به نظر بیشتر به یک میدان جنگ مقشوش مینماید مطلبنتان، پیشنهاد میکنم خوب توجه کنید که آنقدر دلایل محکم ماندگار موجود هست که بتواند پاسخگوی آن اندکی که هنوز نیست باشد.شک مفروض هست و من هم به آن احترام قائلم اما جرات و خواست رویاروی با تمام آن چه که هست را داشته باشد نه تنها آنچه خود یافته، که قصعاً ناکامل میباشد.

    پاسخحذف
  2. این مقاله ترجمه نیست زیرش امضا خودم هست، اما درباره بنمای و منابع فرمودید، همانطور که می بینید بنمایه اصلی خود کتب مقدس است، اما ایراد وارد است و در نخستین فرصت بنمایه های بکار رفته افزوده خواهد شد.

    پاسخحذف